میان شما و موعظت پرده‏اى است از غفلت . [نهج البلاغه]

از طرف بچه‌های ارتش، مستقر در خط تماس گرفتند که در منطقه مقداری استخوان پیدا شده و لازم است اکیپی از بچه‌های تفحص سری به آنجا بزنند. از این دست خبرها زیاد می‌آمد که خیلی وقت‌ها چیزی نبود و دست خالی برمی‌گشتیم. اگر به جنازه عراقی‌‌ها برخورد می‌کردیم، کلی پکر می‌شدیم. آن روز رمز حرکت ما شد نام مبارک حضرت رقیه(س)، دختر سه ساله امام حسین(ع).

با بچه‌های ارتش به منطقه مورد نظر رفتیم. خیلی عجیب بود. کنار یک ساختمان خرابه توقف کردیم، به آقا جعفر که همراهم بود گفتم: رمز، نام حضرت رقیه(س) است و این هم خرابه، حتماً شهید پیدا می‌کنیم. کنار جاده دو شهید پیدا شد و من هم یک روضه خرابة شام خواندم. گفتم: یک شهید دیگر هست، باید پیدا شود. بچه‌ها تعجب کردند، شروع کردیم گشتن. اثری نبود. به قرارگاه تیپ ارتش خبر رسید که اکیپ بچه‌های تفحص در منطقه حضور دارند. گفتند به‌شان بگویید دو تا پیکر هم از یک منطقه دیگر تحویل قرارگاه تیپ شده. بیایند تحویل بگیرند. از خوشحالی بال درآوردیم. حرکت کردیم، در راه به دلم افتاد یکی از پیکرها باید مشکلی داشته باشد. وقتی پیکرها را دیدیم، یکی از اونها جسد یک عراقی بود! به آقا جعفر گفتم:

رمز حرکت: دختر سه ساله

محل کشف شهید: کنار خرابه

تعداد شهید: سه تا؛ به تعداد سن حضرت رقیه.


 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط ارسلان سلطانی 87/3/16:: 12:59 صبح     |     () نظر